کارآفرینی

مرجع آموزشهای رایگان در حوزه راه اندازی کسب و کار اینترنتی

امروزه تب داغ استارت آپ همه را فرا گرفته است ولی به نظر ایلان ماسک، اشتیاق به تنهایی برای موفقیت در این زمینه کافی نیست.
ایلان ماسک مرد کم حرفی است. او در مواجهه با منتقدان اغلب ترجیح می دهد نتایج و دستاورد هایی که کسب می کند به جای او حرف بزنند. به نظر می رسد ایلان به جای زبان مادری تکلم به زبان نتیجه را برگزیده است. با این حساب هر پند مختصری از این کارآفرین بزرگ ارزش زیادی خواهد داشت.
بنیانگذار تسلا و اسپیس ایکس بسیار بیشتر از آنچه حق او است در معرض انتقاد قرار دارد. ناظران و منتقدان از هیچ تلاشی برای ترساندن و مأیوس کردن این کارآفرین آینده نگر کم نگذاشته اند، اما ایلان ترجیح می دهد جواب آنها را با موفقیت هایش بدهد. نتایج غیر ممکنی که زبان منتقدان را کوتاه می کند و آنها را انگشت به دهان می گذارد.
اگر به دنبال پند و اندرز از چنین شخصیتی هستید، آیا می توان انتظاری جز توصیه شکستن مرز ها و دست و پنجه نرم کردن با شرکت های بزرگ از او داشت؟ در دنیایی که هر لحظه محصولی آن را تکان می دهد، مبارزه خستگی ناپذیر، شخصیت اصلی ایلان ماسک است.
در مراسمی که به منظور بازدید دانشجویان دانشگاه دراپر از کارخانه تسلا برپا شده بود، یکی از دانشجویان از ماسک به عنوان یک کارآفرین بزرگ، پرسید چه توصیه ای برای این جوانان مشتاق به کارآفرینی دارد؟ او چنین پاسخ داد: «به نظر من راه اندازی یک استارت آپ بسیار مشکل است. این کار کاملا زجرآور است. یکی از دوستانم اصطلاح خوبی برای استارت آپ دارد؛ راه اندازی استارت آپ مانند خوردن شیشه و ایستادن لبه پرتگاه است. فقط در صورتی به دنبال آن بروید که مجبور باشید، در غیر این صورت اگر نصیحت من را بخواهید، بهتر است فراموشش کنید.»
در نگاه اول این جواب پاسخ سرکوب کننده ای برای ذوق و شوق این جوانان است، ولی این طور نیست. اگر با دقت به حرف های او توجه کنیم، مطالب بیشتری دستگیرمان خواهد شد. یکی از دانشجویان حاضر پاسخ ماسک را چنین تعبیر می کند: «شکوه کارآفرینی در رسانه ها بیش از حد اغراق شده است. اکثر مواقع اداره یک شرکت نوپا بسیار سخت و طاقت فرسا است. بسیاری از ما هنوز برای آن آماده نیستیم. از کارآفرینی بیشتر رؤیای آن را در سر می پرورانیم تا اینکه برنامه و عزم جدی داشته باشیم.»
فضای واقعی کارآفرینی متشکل از سختی ها و شکست های بسیاری است. پذیرش ریسک های بزرگ و تلاش های خستگی ناپذیر برای نتیجه ای که حداقل تا یک سال آینده قابل درک نیست، نیاز به اراده ای آهنین دارد. بسیار از افراد قادر به تحمل چنین فشار و سبک زندگی نیستند و در این مسیر به سرعت ناامید می شوند.
برادن موسکا، کارآفرین و بنیانگذار نادیمو، نظر ماسک را تأیید می کند. او می گوید زرق و برق کارآفرینی باعث کور شدن بسیاری از افراد شده و یک تفکر ساده انگاری شکل گرفته است: «من همواره کارآفرینان را تشویق و از آنها حمایت می کنم. این انگیزه ها به دلیل مشکلاتی است که از همان ابتدای کار گلوی آنها را خواهد فشرد. بسیاری از افراد تمایلی به باور آن ندارند. کارآفرینی یک جنگ همیشه در جریان است. کارآفرینان موفق از مشکلات روزمره استقبال می کنند و با آگاهی در آن غرق می شوند.»
دانشجوی مذکور، در ادامه توصیه ماسک را به یک فیلتر تشبیه می کند. اگر قرار است شما با موج های منفی اطرافیان دلسرد شوید و راه اندازی کسب و کار را به زمان دیگری موکول کنید، نشان می دهد که هنوز آماده نیستید و بهتر است به سری که درد نمی کند دستمال نبندید. کارآفرینان راسخ و بزرگ همواره ذخایری از انگیزه های درونی دارند که مانع تسلیم شدن آنها با دلسردی دیگران می شود. برای کارآفرینی ابتدا باید شخصیت مناسب آن را داشته باشید.
اگر شما کسی هستید که واقعاً انگیزه های درونی برای راه اندازی کسب و کار خودتان دارید، اتفاقا این توصیه باید شما را تحریک کرده باشد که ثابت کنید ایلان ماسک اشتباه می کند. در واقع پاسخ ایلان خدمتی برای کارآفرینان بود که خودشان را برای مشکلات بزرگ آماده کنند و بی گدار به آب نزنند.

منبع: فرصت نت
ایده های جدید کارآفرینی که با آن‌ها مواجه می‌شویم از سوی افراد عادی اما خلاق جامعه مطرح می‌شوند. این ایده های جدید کارآفرینی گاهی به ایجاد کسب و کارهای بزرگ منجر می‌شوند که درآمد زیادی را برای صاحبان این ایده‌ها به همراه خواهند داشت. شاید ایده‌های مطرح شده از سوی این افراد در نگاه اول حتی کمی بلا استفاده به نظر برسند اما کمک بزرگی به زندگی و تامین آسایش جامعه می‌کنند. این افراد هم شاید در هنگام مطرح کردن افکار خود و برنامه‌ی پیاده سازی آن با مخالفت‌های بسیار زیادی روبه رو شده باشند اما دست روی دست نگذاشتند و ناامید نشدند.
البته گاهی اوقات ایده‌هایی که مطرح می‌شوند شاید در ابتدا فقط یک شوخی باشند اما در نهایت عملی شدن آن اثبات می‌کند که هیچ چیز نشدنی نیست و شوخی در کار نبوده است. البته می‌توان باور داشت که این کسب و کارهای خاص به دلیل متفاوت بودنشان موفق هستند که این ثابت می‌کند گاهی باید متفاوت بود، همیشه هم نباید همرنگ جماعت باشیم. در ادامه برخی از این ایده های جدید کارآفرینی و عجیب را با هم بررسی می‌کنیم.

پمپ بنزین سیار

شاید شما هم از جمله افرادی باشید که همیشه برای بنزین زدن و رفتن به پمپ بنزین تنبلی کنید. ایده‌ی پمپ بنزین سیار در واقع به این صورت است که به جای اینکه شما به ایستگاه سوخت بروید، ماشین سوخت به پیش شما خواهد آمد. افرادی که این ایده را مطرح کردند و آن را عملی کردند حتی برنامه‌ای را برای تلفن‌های هوشمند تعبیه کردند که مشتریان درخواست خود برای سوخت‌گیری به همراه موقعیت جغرافیایی را اعلام می‌کنند و کارکنان شرکت که در سطح شهر با ماشین‌های سوخت خود قرار دارند(نزدیکترین به موقعیت اعلام شده) اعلام آمادگی می‌کنند. تقریبا این برنامه فرایندی مشابه به سرویس اسنپ را دارد اما از نوع سوخت‌دهی! همچنین کاربران از طریق این اپلیکیشن قادر هستند از زمان پایان سوخت گیری آگاه شوند و نسبت به پرداخت هزینه‌ی آن از طریق همین اپ اقدام کنند. به نظر کارآمد است و می‌تواند به افرادی که در این امر کمی تنبل هستند کمک بسزایی بکند و دیگر حتی خبری از انتظار در صف‌های طویل پمب بنزین نیست. البته نه تنها به این دسته از افراد، بلکه به کسانی که ممکن است در جایی به محل سوخت گیری دسترسی نداشته باشند هم کمک کند.

شانسی خرید کنید

گاهی اوقات ته مانده حساب شما مبلغی باقی می‌ماند اما شما هیچ ایده‌ای برای خرید ندارید اما از طرفی هنوز هم اشتیاق به خرید را دارید، یا حداقل مبلغ قابل توجهی باقی نمانده تا کالای دلخواه خود را خریداری کنید. خب خوشبختانه برای این موقعیت وب سایتی تهیه شده به اسم SomethingStore که قادر هستید یکی از پک‌های آن را انتخاب کنید. البته محتوای این بسته تا قبل از دریافت ایمیل خرید محفوظ باقی می‌ماند و این کمی موضوع را رازآلود می‌کند و شاید هیجان این خرید هم به ناشناس بودن محتوای بسته باشد. اغلب این بسته‌ها شامل کتاب، بازی‌های فکری، اکسسوری و … است.
ایده‌های جدید کارآفرینی

جوراب‌ها تنها نیستند

اغلب ما بی شک جوراب‌های داریم که یک لنگه از آن‌ها را هیچوقت پیدا نمی‌کنیم! و همیشه اینکه چه اتفاقی برای آن افتاده برایمان معمایی است حل نشدنی(نگران نباشید شما تنها نیستید). بیشتر زمانی که هفتگی اتاق خود را تمیز می‌کنیم با این قضیه روبه رو می‌شویم. البته اگر که جز افرادی هستید که جفت جوراب‌های خود را به هم متصل می‌کنید پس خوش به حالتان. اما در غیر این صورت جورابی را تنها پیدا می‌کنید که در انتظار لنگه گم شده‌ی خود است. خب، نگران نباشید کمپانی به اسم Throx به کمک شما خواهد آمد. اما چطور؟ این کمپانی جوراب‌های خود را در بسته‌های سه تایی عرضه می‌کند یعنی دیگر نیازی نیست نگران لنگه گم شده باشید چون شما یک لنگه اضافه از جوراب خود را دارید. به این صورت این جوراب یدکی در زمان‌های دشواری به داد شما می‌رسد.


قهرمان رمان خود باشید

زمانی که کتابی را می‌خوانیم اغلب دوست داریم در جایگاه قهرمان اصلی داستان قرار بگیریم و در تمام حوادث رخ داده در داستان نقش داشته باشیم که گویی کتاب را در وصف ما نوشته‌اند. خب YourNovel.com اینجا وارد صحنه می‌شود. این کمپانی به مشتریان خود اجازه می‌دهد که کتاب‌های مورد علاقه خود را معرفی کنند و این شرکت کتاب‌ها را بر اساس اطلاعات گرفته شده از مشتریانش شخصی سازی می‌کند. حتی به درخواست مشتریان خود روی جلد کتاب‌ها عکس‌ آن‌ها را چاپ می‌کند. شاید کمی عجیب به نظر برسد اما ایده‌پردازان این کسب و کار در حال حاضر از این راه درآمد زیادی نصیبشان می‌شود.
ایده‌های جدید کارآفرینی

با شجره‌نامه زندگی خود آشنا شوید

خیلی از افراد همیشه به اینکه چه گذشته‌ای داشته‌اند علاقه‌مند هستند و اینکه شجره نامه‌ای برای خود داشته باشند اهمیت زیادی می‌دهند. اما شاید نه فرصت این جست و جوی اجدادی را دارند و نه شرایط دسترسی به این افراد را در اختیار دارند. شرکتی به اسم Ancestral Discoveries به کمک شما خواهد آمد. در واقع با کمک این کمپانی شما قادر هستید خویشاوندان خونی خود را پیدا کنید که این موضوع همیشه با هیجان بالایی همراه است زیرا ممکن است شما با افرادی که تا دیروز غریبه بوده‌اید فامیل باشید! موسس این کسب و کار هدف اصلی خود را کمک به مردم برای پیدا کردن خانواده‌های خود اعلام کرده است و همچنین در کنار این کمک به کسب درآمد هم مشغول است. در واقع با یک تیر دو نشان زده‌اند.
برای اینکه کاری را شروع کنیم و کسب و کار خود را داشته باشیم، نباید حتما سرما‌یه‌ای گزاف در اختیار ما باشد. حتی نباید همیشه ایده‌هایی ناب و همه پسند را مطرح کنیم. گاهی اوقات موفقیت در عجیب بودن است. متفاوت بودن بیشتر اوقات نتیجه‌ای مثبت را به همراه خواهد داشت. ایده‌های خود را دست کم نگیرید و اگر فکر می‌کنید کمکی به جامعه می‌کنند و مشکلی از مشکلات ساکنین این کره‌ی خاکی را حل می‌کنند حتما پیگیر آن باشید و همین الان دست به کار شوید. نمونه‌هایی از ایده های جدید کارآفرینی را در این مطلب مشاهده کردید.

منبع: شبتا
بسیاری از کارآفرینان مسیر پرپیچ‌و‌خمی برای رسیدن به موفقیت طی کرده‌اند. آن‌ها در طول این مسیر طعم ورشکستگی را چشیده‌اند؛ اما دست از تلاش کردن برنداشته‌اند و با پشتکار خود سرمایه‌شان را چندین برابر کرده‌اند. آن‌ها تجربیات خود را با ما به اشتراک گذاشته‌اند و گفته‌اند که ورشکسته شدن چگونه به آن‌ها کمک کرده است تا بتوانند درآمدهای میلیاردی کسب کنند. 

۱- علاقه‌مندی خودتان را پیدا کنید

داستان زندگی گرنت کاردون؛ متخصص فروش، سازنده‌ی املاک و مستغلات ۵۰۰ میلیون دلاری و نویسنده‌ی کتاب‌های پرفروش:
زمانی که بچه بودم با پدرم در حال قدم زدن برای خرید بودیم که سکه‌ام از دستم افتاد و وارد کانال فاضلاب شد. هیچ راهی وجود نداشت که بتوانم سکه‌ام را خارج کنم و حسابی عصبانی شده بودم. پدرم به من گفت باید از این بعد بهتر از پول‌هایم مراقبت کنم. اما پدربزرگم به من گفت: «اینکه سکه‌ات را از دست داده‌ای مسئله‌ی بزرگی نیست، مهم این است که تو تنها سکه‌ای که داشتی، گم کرده‌ای.» امروزه این اصل در مورد بسیاری از مردم صادق است. داستان جالب زندگی من این است که زمانی که ۱۲ ساله بودم نسبت به ۲۵ سالگی پول بیشتری داشتم. من تمام پول‌هایم را از دست داده و به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده بودم. اما اکنون یک میلیاردر هستم و درآمد روزانه‌ام از مقدار پولی که در عرض ۱ سال به‌دست می‌آوردم بیشتر است. همه این‌ها به این دلیل است که به خودم اجازه دادم نسبت به موفقیت علاقه‌ای دیوانه‌وار پیدا کنم.
زمانی که باور کردم رؤیای ثروتمند شدن و به شهرت رسیدن برای من است و می‌توانم در این دنیا از خودم میراثی به جا بگذارم، دنیا برایم متفاوت شد. من از آن زمان به بعد کارها و رفتارهایم را تغییر دادم.
علاقه‌مندی بیش‌از‌اندازه به یک موضوع، باارزش‌‌ترین چیزی است که شما می‌توانید زندگی رؤیایی خود را بر اساس آن بنا کنید. متأسفانه بسیاری از مردم هرگز نمی‌توانند متوجه شوند به چه چیزی علاقه دارند؛ زیرا به آن‌ها یاد داده‌اند که علاقه‌مندی‌هایشان را پنهان کنند. سعی کنید این‌گونه نباشید. هر چیزی را که به آن علاقه دارید بیابید و روی آن سرمایه‌گذاری کنید.

۲- به واقعیت‌های جدید عادت کنید

داستان زندگی تام فری، بنیان‌گذار و مدیرعامل شرکت بین‌المللی تام فری، بهترین مربی املاک و مستغلات و نویسنده‌ی کتاب‌های پرفروش:
زمانی که در سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ بازار مسکن سقوط کرد، من خودم را با شرایط جدید وفق دادم و تمرکز خودم را بر این موضوع گذاشتم که چگونه می‌توانم خدمات خودم را با شرایط جدید به مشتری‌ها ارائه دهم. من به مشتری‌ها کمک کردم تحولات بازار را در کسب‌و‌کار خودشان مدیریت کنند. درواقع به آن‌ها کمک کردم کسب‌و‌کار خرده‌فروشی خودشان را به یک رویکرد متنوع تغییر دهند و با بانک‌ها همکاری کنند؛ به این صورت که خانه‌های قدیمی که در اختیار بانک‌ها هستند، به فروش برسانند. این کار باعث شد در دوران بحران، تعداد قابل توجهی از خانه‌ها به فروش برسند و همین موضوع کسب‌و‌کار من را نجات داد. ما توانستیم مشتری‌های خودمان را به افرادی که می‌توانستند کار آن‌ها را در بانک تسهیل کنند، ارتباط دهیم. همچنین توانستیم آن‌ها را به سمت قراردادها و گواهی‌هایی که برای موفقیت نیاز داشتند، هدایت کنیم.
من یکی از گران‌ترین نویسنده‌ها یعنی لورا مورتون را استخدام کردم تا با کمک هم یک کتاب بنویسیم. من از طریق این کتاب به مردم گفتم در این شرایط بحرانی به آن‌ها کمک خواهم کرد و با آگاهی دادن به آن‌ها، به افزایش اعتبار شرکت خودم کمک کردم. تطبیق پیدا کردن با شرایط سخت و دشوار، ساختن ارتباطات جدید و استفاده کردن از کانال‌های شبکه‌های اجتماعی به‌عنوان اولین نفر، باعث رونق گرفتن کسب‌و‌کار من شد.

۳- سخت کار کردن کلید موفقیت نیست

داستان زندگی تای لوپز؛ مشاور و سرمایه‌گذار کسب‌و‌کارهای میلیونی:
در زمان‌های گذشته من در شرایط بسیار بدی بودم. موجودی حساب بانکی‌ام تنها ۴۷ دلار بود. مدرک دانشگاهی، شغل، ماشین و هیچ چشم‌اندازی برای آینده نداشتم. اما کتاب‌ها و مربی‌ها من را از این شرایط نجات دادند. اولین مربی‌ام به من یک موقعیت شغلی پیشنهاد داد و من را با امور مالی آشنا کرد. من خیلی سخت کار می‌کردم اما با این حال بازهم درآمد مناسبی نداشتم. در همین زمان بود که متوجه شدم زیاد کار کردن رمز رسیدن به موفقیت نیست. بلکه شما باید بتوانید در مدت زمان مناسب، کار مناسب را انجام دهید.
 
یکی از دلایلی که باعث می‌شود مردم برای مدت زمان زیاد در شرایط فعلی خود گیر کنند، این است که باور دارند با زیاد کار کردن می‌توانند مسیر زندگی خودشان را هموار کنند. درحالی‌که این طرز تفکر اشتباه است. اگر به زندگی ۱۰ نفر از پولدارترین افراد جهان نگاه کنید، متوجه می‌شوید که هیچ‌کدام از آن‌ها در زندگی زیاد کار نمی‌کردند. استراتژی آن‌ها به‌گونه‌ای است که با انجام ۱ ساعت کار مفید معادل ۱۰۰ ساعت کار می‌کنند. افراد معروفی مانند بیل گیتس و وارن بافت مربی‌هایی داشتند که میانبرها را به آن نشان دادند و همین موضوع باعث شد آن‌ها بتوانند ساعات کاری خود را پایین بیاورند. هدف شما باید این باشد که بتوانید با کمتر کار کردن، دو برابر بیشتر نتیجه بگیرید.

۴- از خاکستر خود دوباره بلند شوید

داستان زندگی کریس پلاو؛ نویسنده، سخنران، مشاور و مربی کارآفرینی:
در سال ۲۰۰۷ من ‌به طرز غم‌انگیزی پدر و مادر خودم را از دست دادم. در آن دوران اصلا نمی‌دانستم چگونه باید اوضاع را کنترل کنم. بنابراین تمام تمرکزم را بر شرکتی که با همکارم تأسیس کرده بودیم، گذاشتم. ما روی شرکتی که میزبانی ما را بر عهده داشت سرمایه‌گذاری بسیار بزرگی انجام دادیم. در سال ۲۰۰۸ این شرکت اعلام ورشکستگی کرد. در اثر این اتفاق شرکت ما صدها هزار دلار بدهی بالا آورد که قادر به پرداخت آن‌ها نبودیم. من ۱۰۰ ساعت در هفته کار می‌کردم و شاهد این بودم که چگونه روابطم در حال از دست رفتن است. مشتری‌های ما سرمایه‌ی خودشان را از شرکت خارج کردند و هیچ مشتری جدیدی جذب شرکت ما نشد. اعتباری که در شرکت خودم داشتم از بین رفت و خودم را به چشم یک بازنده نگاه می‌کردم. من حتی در رانندگی هم بی‌دقت شده بودم و احساس پوچی می‌کردم.
یکی از دوستانم بعدازاینکه شرایط من را دید، از من خواست به یک گروه ماجراجویی که با وسائل نقلیه به مغولستان رانندگی می‌کنند ملحق شوم. این ایده در ذهن من ماند و حدود چند ماه بعد به همراه دو نفر از دوستانم با یک آمبولانس از انگلستان به مغولستان سفر کردیم. این سفر حدود ۲ ماه طول کشید و من توانستم خودم را دوباره پیدا کنم. متوجه شدم چه کسی هستم، چه چیزی می‌خواهم، چه کسانی در این مدت هوای من را داشته‌اند و اینکه چگونه می‌توانم یک تغییر ایجاد کنم. شرکت با نبودن من به بقای خودش ادامه داد و بیشتر از آن چیزی که انتظار داشتم، پیشرفت کرد و به موفقیت رسید. من این موضوع را با شما درمیان گذاشتم تا بگویم مهم نیست در چه شرایطی قرار گرفته‌اید؛ شما هیچ‌وقت تنها نیستید و آینده‌ای پر از موفقیت در انتظار شما است.


۵- همیشه سماجت کنید

داستان زندگی استیو گریگز؛ بنیان‌گذار و مدیرعامل شرکت طراحی استیو گریگز، متخصص در طراحی حیاط منزل‌های مسکونی:
من با مفهوم ورشکستگی کاملا آشنایی دارم. پدر من کارگر ساختمان بود و به دلیل کم بودن کار، شغل دائمی نداشت. شرایط بسیار سخت بود اما ما هیچ ‌موقع گرسنه نبودیم. در واقع شرایط می‌توانست خیلی بدتر از این‌ها باشد.
در سال ۲۰۰۸ من حتی نمی‌توانستم یک بسته کود گیاهی به مشتری بفروشم. مردم بابت محوطه‌سازی هیچ پولی پرداخت نمی‌کردند. خانه‌ی من در شرایط بازستانی ملک رهنی بود و به دلیل عدم پرداخت اقساط، ماشینم را از من گرفتند. من ۸۰ هزار دلار بدهی داشتم و تلفن و برق منزلم به دلیل عدم پرداخت کردن قبض‌ها قطع شد. با همه این‌ها من به راهم ادامه دادم. نمی‌خواستم خانه‌ای را که خانواده‌ام در آن زندگی می‌کردند، از دست بدهم. هیچ‌ موقع تسلیم نشدم و به کار کردن ادامه دادم. من مجبور شدم به مدت یک سال برای شخص دیگری کار کنم. اینکه رؤیای شخص دیگری را محقق کنم برای من بسیار سخت اما لازم بود. من هم‌زمان با کار کردن در شرکتی که مال خودم نبود، برای بهبود اوضاع کار خودم نیز تلاش می‌کردم. تقریبا ۷ سال طول کشید تا بتوانم اوضاع را مرتب کنم؛ ولی سرانجام به چیزی که می‌خواستم رسیدم. همیشه برای رسیدن به موفقیت اصرار کنید و هرگز تسلیم نشوید.


۶- مسیر را تنهایی طی نکنید

داستان زندگی ای‌جی ریورا؛ کارآفرین، مشاور کسب‌و‌کار و سخنران انگیزشی:
در سال ۲۰۱۴ من اشتباه بزرگی انجام دادم و بدون در نظر گرفتن شرایط و فرآیندهای لازم، برای گسترش کسب‌و‌کار خودم به یک مکان جدید رفتم. مجبور شدم در عرض چند هفته، چندین هزار دلار از سرمایه‌ی شخصی خودم خرج کنم. به طوری که حتی پول نداشتم تا برای نامزدم کادوی کریسمس بخرم. من به اعضای تیمم گفتم یا باید همه برنامه‌ها را کنسل کنیم یا اینکه یک فکر اساسی برای این حل موضوع ارائه دهیم. آن دوران ترسناک‌ترین روزهای زندگی من بود. در همین ایام بود که متوجه شدم باید به دیگران اعتماد کنم و انجام برخی از کارها را به آن‌ها بسپارم.
درنتیجه‌ی همین کار توانستم تا سال ۲۰۱۵ حدود ۵۰۰ هزار دلار درآمد کسب کنم. من در سال ۲۰۱۶ یک شرکت تأسیس کردم تا بتوانم به دیگران کمک کنم کسب‌و‌کار خودشان را در زمینه‌ی تناسب‌اندام راه‌اندازی کنند. این شرکت توانست در مدت ۱۲ ماه بیش از ۱ میلیون دلار درآمد داشته باشد و همه این‌ها تنها با کمک اعضای تیمی که داشتم محقق شده است. هیچ‌کس با تنها کار کردن نمی‌تواند به موفقیت‌های بزرگ دست پیدا کند.

منبع: زومیت
70 هزار تومان تنها پولی بود که جوان قزوینی را به واسطه پشتکار و اراده‌اش به یک کارآفرین موفق تبدیل کرد و سرمایه شروع یک کار بزرگ شد.
در حالی که بسیاری از فارغ‌التحصیلان، نظرشان بر این است که سکوی پرش دستان پرتوان پارتی‌های گردن‌کلفت است. کار به جایی رسیده که پدر و مادرها نیز فرزندان خود را نسل سوخته می‌خوانند.
اما در این بین عده‌ای از جوانان نیز هستند که معتقدند سکوی پرش برای رسیدن به کار مناسب، مدارج علمی بالا و وجهه اجتماعی خوب فقط و فقط اراده و تلاش شخص است.
یکی از این جوانان که در استان قزوین زندگی می‌کند، حمیدرضا امینی است که امروز با تکیه بر همین اعتقاد در سن 27 سالگی یک کارآفرین موفق و مدیرعامل یک شرکت تولید محصولات پلیمر و پلاستیک است.
وی که به گفته خودش کار در این حوزه را در 18 سالگی با تنها 70 هزار تومان سرمایه حاصل از مسافرکشی آغاز کرده، معتقد است که هیچ دستی بالاتر از دست خدا نیست و برای شروع کار الزاماً نباید سرمایه مالی هنگفتی در دست داشت؛ ضمن اینکه پیش بردن کارها در عین بهره‌مندی از علم است که افراد را به موفقیت می­‌رساند.

با این جوان کارآفرین موفق به گفت‌وگو نشستیم تا علت موفقیتش را از زبان خود او جویا شویم. در جریان این گفت‌وگو با ما همراه باشید.

فارس: داستان علاقه شما به کار از کجا شروع شد؟

کودکی و نوجوانی‌ام با آرزوی تحصیل و تجربه در رشته مهندسی عمران گذشت. تلاش برای دستیابی به این آرزو تا حدی بود که در دوران راهنمایی ایام تعطیلات تابستان در ساختمان‌های مجتمع مسکونی دانشگاه علوم پزشکی واقع در شهرک کوثر به عنوان کارگر کار می‌کردم.
انجام این کار به خاطر مبلغ دریافتی روزانه‌ام نبود؛ زیرا نیاز مالی نداشتم و فقط به خاطر دیدن مهندسانی که در آن مجتمع رفت و آمد داشتند، کارگری می‌کردم تا از این طریق از آن‌ها کار یاد بگیرم.

فارس: با این همه علاقه چطور شد که سر از تولید مصنوعات پلیمری درآوردید؟

دانش‌آموز دوره پیش‌دانشگاهی بودم که تصمیم گرفتم همزمان با تحصیل کار کنم. دوست نداشتم کار را به زمانی موکول کنم که مدرک دانشگاهی می‌گیرم.

فارس: آیا در زمینه خاصی مثل ساخت و ساز به دنبال کار رفتید؟

خیر؛ می‌خواستم کاری انجام داده باشم تا هنگام فارغ‌التحصیلی سرمایه‌ای برای خود جمع کرده باشم. می‌دانستم اگر مدرک تحصیلی بالایی داشته باشم، توقعم برای داشتن شغلی مناسب بیشتر می‌شود.

فارس: برای سرمایه اولیه کار روی حمایت مالی خانواده حساب نکردید؟

خیر؛ من از همان دوره نوجوانی دوست داشتم هزینه‌های شخصی‌ام را خود تأمین کنم و حتی پولی را که پدر و مادرم در اختیار من می‌گذاشتند، به جای امور شخصی صرف تهیه مایحتاج منزل می‌کردم.

فارس: پس سرمایه کار شما از کجا تأمین شد؟

بین ساعات ظهر تا عصر که خیابان‌ها خلوت بود با خودروی پیکان همسایه بین سبزه میدان تا انتهای نوروزیان مقابل دانشگاه بین‌المللی امام خمینی مسافرکشی می‌کردم. درآمد حاصل از این کار را به سه قسمت تقسیم می‌کردیم؛ یک سهم به من تعلق می‌گرفت؛ بخشی به خودروی پیکان و قسمت دیگر به مرد همسایه.
بقیه روز را هم خود را برای آزمون کنکور آماده می‌کردم.

فارس: شما در زمینه کار و درآمد خیلی مصمم بودید و می‌توانستید به طور تجربی کاری را یاد بگیرید. چرا تحصیلات دانشگاهی را دنبال کردید؟

قصدم فقط کسب درآمد و گذراندن امور نبود؛ بلکه می‌خواستم وجهه اجتماعی خوبی داشته باشم. دوست داشتم ثمره عمری که صرف کار می‌کنم ماندگاری نامم باشد.
بناهای تاریخی را می‌بینیم که پس از سالیان سال هنوز زنده‌کننده آن دوران و مردمانش هستند یا کاری را می‌بینیم که میراث آبا و اجدادی است. می‌خواستم نقطه شروع این کار ماندگار، من باشم.

فارس: خوب شما که تصمیم گرفتید پدر کار خود باشید، دانشگاه قبول شدید؟

بله؛ رشته مهندسی عمران دانشگاه آزاد اسلامی قزوین و مهندسی صنایع دانشگاه سراسری تبریز پذیرفته شدم.

فارس: تحصیل در دانشگاه سراسری یا علاقه؟ کدام مهم‌تر بود؟

من در مدت باقیمانده تا اعلام نتایج کنکور، پیگیر کار نیز بودم و در مورد کارهایی که به من پیشنهاد می‌شد، تحقیق می‌کردم. از آنجا که کار کردن من همراه با تحصیل، مستلزم سکونت در قزوین بود، به ناچار از تحصیل در دانشگاه تبریز صرف نظر کردم.

فارس: شما که مسافرکشی می‌کردید، به دنبال چه کاری بودید؟

به سازمان صنعت و معدن مراجعه و پرس و جو می‌کردم که چه کارهای تولیدی وجود دارد که با سرمایه خیلی کم بتوان آن را راه‌اندازی کرد و آنها در پاسخ به عنوان نمونه خوراک دام و کارهای دیگر را پیشنهاد می‌کردند.
از دوستان و آشناهای پدرم نیز می‌پرسیدم. یکی از آن‌ها تولید پلاستیک را معرفی کرد و پیشنهاد داد که با پدرم برای آشنایی بیشتر با چگونگی کار به دیدارش برویم. در واقع من تا آن روز از این کار هیچ نمی‌دانستم.

فارس: پس می‌توان گفت که پدر شما راه را برایتان باز کرد؟

پدرم در این مورد حمایتم نمی‌کرد؛ زیرا دوست داشت همه انرژی و توانم را صرف تحصیل کنم؛ در حالی که دوست پدرم با شرط حضور پدر حاضر به کمک می‌شد.

فارس: این شغل با رشته تحصیلی و علاقه شما ارتباطی نداشت و از سوی دیگر پدرتان هم راضی به کار کردن شما نبود و مهمتر اینکه هیچ تجربه و شناختی از کار نداشتید. این همه کافی نبود تا دست از این کار بکشید؟

نیت که درست باشد، خدا نیز کمک می‌کند. فکر می‌کنم پیگیری و پافشاری بی‌وقفه من در طول سه ماه به جلب اعتماد دوست پدرم انجامید و موجب شد مرا برای شراکت در کار با شخصی آشنا کند.

فارس: با چه سرمایه‌ای کار را آغاز کردید؟

آن زمان که امروز 10 سال از آن می‌گذرد، کل سرمایه من 70 هزار تومان بود که از مسافرکشی به دست آورده بودم. برای محل کار نیز سوله‌ای با ماهانه 500 هزار تومان اجاره کردم و این مبلغ برای 10 سال پیش خیلی زیاد بود. شریکم نیز دو عدد دستگاه تولیدی برای شروع کار در اختیارم گذاشت.

فارس: پس بالاخره خط تولید شما آغاز به کار کرد.

هنوز خیر. من حتی شیوه روشن کردن دستگاه‌ها را نمی‌دانستم و حتی مواد اولیه هم نداشتم. شریکم نیز فقط دستگاه داده و بقیه کارها را عملاً روی دوش من قرار داده بود.

فارس: از شکست نمی‌ترسیدید؟

آن موقع فکر می‌کردم خودم هستم و لباس‌هایم. چیزی برای از دست دادن نداشتم.
مواد اولیه‌ای را که امروز با تناژ بالا خریداری می‌کنم آن زمان با 70 هزار تومان تهیه کردم؛ 100 کیلو مواد درجه دوم. انگار داشتم چند مشت نخود و لوبیا می‌خریدم.
برای یادگیری نحوه راه‌اندازی خط به اسم دانشجو برای تحقیق به شرکت‌ها می‌رفتم و با نگاه کردن به کار آنان سعی می‌کردم نحوه کار دستگاه را یاد بگیرم.

فارس: چرا کسی را که با این کار آشنایی داشته باشد استخدام نکردید؟

پول نداشتم. باید همه کارها را خودم به تنهایی انجام می‌دادم؛ اما شرح حالم را به کارگر یکی از همان شرکت‌ها در میان گذاشتم و او نیز پذیرفت که کمکم کند.

فارس: شما در تولید موفق شدید؛ اما تولید، بازار خوب هم می‌خواهد. بازار خوب داشتید؟

محصولم را روی دست در بازار می‌چرخاندم تا مشتری پیدا کنم. بالاخره با 12 هزار تومان سود توانستم آن را به فروش برسانم. دوباره چند مشت بیشتر مواد گرفتم و این چرخه ادامه داشت.

فارس: خوب تولید را به ثمر رساندید و بازار را هم به دست گرفتید. در این میان درس را چه کردید؟

ترم یک مشروط شدم و همزمان با شروع ترم دوم فهمیدم که قصد شریکم از راه‌اندازی این شرکت تولید نبوده؛ او به واسطه وجود این کارگاه قصد داشت وام کلانی بگیرد. به این ترتیب شراکتمان بهم خورد و او سهمش را که نبض تپنده کار یعنی دستگاه‌ها بود، برد. و علی ماند و حوضش. سالن خالی شبیه شهر مرده‌ها بود و تمام تلاش‌های بی‌ثمر خودم را می‌دیدم.


فارس: شما شکست خورده بودید. وقت آن نرسیده بود که از این رویای کار و ماندگاری اسم دست بکشید و قصه شکست و ناکامی را برای دیگران بارها و بارها تعریف کنید؟

نه. به سیم آخر زدم و رفتم دستگاه خریدم.
فارس: با کدام پول؟ از حمایت‌های دولتی بهره‌مند شدید؟ پارتی داشتید؟
نه؛ هیچ کدام. نه پول و نه پارتی، فقط سماجت داشتم و اینکه آدم‌های خوب هم پیدا می‌شود که با اعتماد خود مسیر رسیدن به آرزوها را برای دیگران هموارتر می‌کنند. تولید در ایران آن گونه که باید، حمایت نمی‌شود.
به واسطه وجود و اعتماد چنین افرادی، از تهران دستگاه قسطی خریدم که برای راه‌اندازی یک خط کفایت می‌کرد. وقتی دستگاه‌ها را به کارگاه آوردم دیگر حتی برای بازگشت به خانه هم پولی نداشتم.
در منزل هم مادرم به دلیل رفتن زیر بار این همه قرض از یک سو و مشروط شدنم در دانشگاه از سوی دیگر، دو ماه با من حرف نمی‌زد.

فارس: حق با مادرتان نبود؟

حق داشت. به همین دلیل من ترم‌های بعد آن را جبران کردم و در عین حال تلاشم را برای ادای قرض‌هایم بیشتر.

فارس: درس و کار شما با یکدیگر ارتباطی نداشت. فکر نمی‌کنید برای گرفتن مدرک دانشگاهی وقت و پولتان را هدر می‌دادید؟

نه، اصلاً. کار را به طور علمی پیش بردن هدف من بود. پایان سال دوم رشته عمران بود که از دانشگاه انصراف دادم و سال بعد دوباره در آزمون سراسری شرکت کردم. این بار خواستم در رشته مرتبط با کارم یعنی صنایع ادامه تحصیل دهم و به لطف و یاری خدا، اینک کارشناس صنایع هستم.

فارس: شما دستگاه قسطی خریده بودید و برای راه‌اندازی آن سرمایه‌ای نداشتید. برای این مشکل چه چاره‌ای اندیشیدید؟

اعتماد مردم سرمایه من شد و به همین دلیل است که امروز اعتبار من در واقع همه دارایی‌ام محسوب می‌شود.
همان روزها با خدا عهد کردم که حق کسی را پایمال نکرده، حلال خدا را حرام نکنم. خدا هم هرگز اجازه نداد کسی مزد زحمات مرا ضایع کند. در این سال‌ها خدا همیشه کمکم کرده است.

فارس: قبول دارید این روزها کار کیمیا شده؟

زدن دو قطعه سنگ به یکدیگر خود، نوعی کار به حساب می‌آید. جوینده یابنده است. در ضمن خداوند برکت را در ابتدای صبح قرار داده و کسی که دیر از خواب برمی­خیزد و به دنبال کسب می‌رود، باید بداند ممکن است چیزی نصیب او نشود.

فارس: شروع هر کاری نیازمند سرمایه است؛ اما همه پول ندارند. به نظر شما آن‌ها باید چه کنند؟

من نیز هیچ پولی نداشتم و تمام مسیر را با سرمایه اعتماد مردم طی کردم.

فارس: در این دوره چگونه می‌شود اعتماد کسی را جلب کرد؟

با توکل به خدا و صداقت داشتن با مردم.

فارس: مهمترین انگیزه شما برای کارآفرین شدن چه بود؟

متحد بودن و خیلی لذت‌بخش است که خدا تو را انتخاب می‌کند تا وسیله‌ای برای کسب درآمد دیگران باشی. علاوه بر این به مال و سرمایه خودت نیز برکت می‌دهد. اطمینان دارم چون به عنوان وسیله انتخاب شده‌ای قدرت خدا اجازه نمی‌دهد که زمین بخوری.

فارس: برای چند نفر موقعیت شغلی ایجاد کردید؟

در مجموع با خودم 40 نفر.

فارس: در این سال‌ها ورشکست هم شده‌­اید؟

بله. مثل نمودار سینوس بالا و پایین شدم. به عنوان مثال یک بار سال 88 بود که با شکست جهانی قیمت نفت، 80 میلیون تومان کسر آوردم. البته این کسری پول من نبود. در واقع همان اعتماد مردم بود که من با آن مواد خریده بودم.

فارس: ورشکستگی گاهی منجر به پایان می‌شود. این طور نیست؟

سال 84 وقتی وارد این پیشه شدم 23 نفر دیگر نیز همزمان با من این کار را شروع کردند؛ اما حالا فقط دو نفر مانده‌­ایم و بقیه به دلیل ورشکستگی، از کار کناره‌گیری کرده‌اند.
به نظر من مدیریت درست یک شکست می‌تواند منجر به پیروزی شود و مهمتر اینکه در صورت داشتن نیت صادقانه، خداوند هیچ وقت و هیچ جا تنهایت نمی‌گذارد.

فارس: شما صداقت و اعتماد را پایه کار خود می‌دانید؟

بله. بازار یعنی اعتماد. یکی از دلایلی که دفتر فروشم در تهران را تأسیس کردم، اعتماد طرف حساب‌هایم بود.

فارس: امروز به جایگاه ریاست رسیده‌اید. اگر این مقام را از دست بدهید، آیا از نو آغاز می‌کنید؟

تجربه، تنها معلمی است که ابتدا سخت امتحان می‌گیرد و سپس درس می‌دهد. من حتی اگر همه چیز را از دست بدهم تجربه‌هایم را دارم. پس این بار مطمئنا بهتر و محکمتر شروع می‌کنم.

منبع: فارس نیوز